Sunday, June 10, 2018

🔴 برای رفیقم #محمد_حبیبی

🔴 برای رفیقم #محمد_حبیبی

✍️فائزه الماسی -معلم

رفیق در بندم
برای توئی که سبز ماندی و خستگی ناپذیر می‌نویسم.
برای تو که خوب فهمیدی لازمه ی بودن و ماندن در این مرداب فساد و آلوده نشدن و نیلوفر ماندن تلاشی عظیم را می‌باید و جسارتی سترگ و روحیه مبارزاتی چون توئی که درس جسارت و شهامت را به ما آموختی می‌طلبد.

#برای_محمدحبیبی 

Saturday, June 9, 2018

🔴اتحادیه های صنفی و دوگانه ی هژمونی-اتوریته

🔴اتحادیه های صنفی و دوگانه ی هژمونی-اتوریته

✍️رضا صالحی

دولت های مدرن همواره به لویاتان تشبیه شده اند. معنای لغوی این عبارت در زبان های اروپایی چیزی متفاوت با فرانکشتاین یا یک غول بی شاخ و دم است. لویاتان هیولایی است که وسعت و عظمت اش ناپیداست. این استعاره را می توان هم در متون فلاسفه و جامعه شناسان پیدا کرد و هم در آثار هنرمندان. اما غرض از بکار بردن این لفظ به جای دولت چیست؟ 
دولت ها را به یک نگاه نمی توان از اول تا به آخر دید و یا دریافت. ما همواره با بخشی مواجهیم که خود مانعی می شود بر سر راهمان تا بتوانیم به تودرتوی این هیولای پیچیده ورود کنیم. استعاره ی در،  در بخش "جلوی قانون" از رمان محاکمه ی کافکا به نحوی اشاره به همین بسته بودن راه ورود به این هیولاست. اما این هیولای عظیم هم ممکن است در هم بشکند. در ارتباطات انسانی دو و بیشتر از دو نفر همواره روابط قدرت عاملی تعیین کننده است. مبحث روابط قدرت در زمینه ی دولت و جامعه بسیار پیچیده است. اما دولت ها ناگزیرند که به نوعی اعمال قدرت کنند چون ضوابط و قوانین خاصی به جامعه تحمیل می کنند. ضمانت اجرایی این قوانین، در مرحله ی نهایی همان اعمال قدرت عریان دولتی است. در اشکال پیچیده تر، گاهی اعمال نمادین قدرت کافی است. به عنوان مثال، صرف وجود پلیس راهنمایی و رانندگی ممکن است خیلی ها را وادار به مطیع بودن در مورد قوانین این حوزه بکند. اما همواره مرحله ای وجود دارد که دولت از اعمال قدرت فیزیکی استفاده خواهد کرد. 
اعمال قدرت نمادین دو فرم متفاوت دارد. این دوگانه ی اعمال اقتدار دولتی را هژمونی و اتوریته می گویند. هژمونی دولتی زمانی اعمال می شود که شهروندان اجتماع، از آن روی مطیع قوانین باشند که آنها را مفید و مناسب تلقی کنند. زمانی که دولت بتواند به شکلی مناسب از دستگاه های ایدوئولوژیک اش بهره ببرد می تواند به نوعی اقتدار فرهنگی دست پیدا کند. هژمونی، شکل غالب دولت های غربی ای است که مبتنی بر دموکراسی لیبرال اداره می شوند. البته نمی توان دولت ها را در کل بر این اساس رتبه بندی کرد. هر دولتی به نسبت از هر دو شکل اعمال قدرت استفاده خواهد کرد. بیشتر دولت های جهان سوم مایل به اعمال اتوریته هستند. اتوریته به نوعی یعنی چنگ و دندان نشان دادن. چنین دولت هایی همواره می کوشند تا با نمایش قدرت نظامی و پلیسی جامعه را کنترل کنند. اما کدام یک موفق تر عمل کرده اند؟ 
نتیجه گیری بر اساس آمار شاید چندان قابل اعتماد نباشد اما دریچه ای از دانش کمی بر روی ما می گشاید. 
در یک صد سال اخیر چه دولت هایی بیشتر دچار انقلاب، کودتا و تغییرات بنیادی شده اند؟ 
ساختارهای صنفی در کشورهای غربی با نوع اعمال هژمونیک قدرت شان هم خوان است. این دولت ها خواستار تعامل و گفتگو با جامعه ی تحت کنترل خودشان هستند و همواره ترجیح می دهند از طرف مردم مفید و موجه جلوه کنند. این قضیه در جهان سوم کاملا متفاوت است. این دولت ها متمایل به اعمال قدرت عریان هستند. ترجیح می دهند بترسانند و مطیع کنند تا اینکه موجه و ضروری جلوه کنند. در نتیجه تلاطم و تغییرات شدید بنیادی، هر چند دهه یکبار ناگزیر خواهد بود.
فعالان صنفی همچون #محمد_حبیبی خواهان گشودن راه های ارتباطی بین ساختار دولت حاکم و مردم هستند. اما دولت وقت می خواهد همان طور عمل کند که دولت های قبل کردند. زندان و اسلحه و زور باید آخرین انتخاب دولت ها باشد نه آنگونه که حالا می بینیم. بازداشت یک فعال صنفی یعنی اعمال قدرت عریان انتخاب اول دولت شده است. متاسفانه اگر این روند ادامه داشته باشد شاهد تحولاتی خواهیم بود که ممکن است آینده ی چندان روشنی نداشته باشد.
هیچ هیولایی تاب مقاومت در برابر تغییرات سریع و دیوانه وار مدرنیسم را ندارد، حتی لویاتان ها!

#برای_محمدحبیبی 

من اگر جای محمد حبیبی بودم!

🔴من اگر جای محمد حبیبی بودم!
✍️سینا نوری -معلم

من اگر جای #محمد_حبیبی بودم در تجمع آخر شرکت نمی کردم!
فکرش را بکن ! چند روز از بازداشت وحشیانه ات گذشته باشد، با آن وضع فجیع مقابل دیدگان دانش آموزان و همکارانت به توهین آمیز ترین شیوه ممکن مورد ضرب و شتم قرارت دهند، خانه ات را بگردند و حتی از همسرت شرم نکنند، چند ماه بازداشتت  و باز خواست و بازجوئی ات کنند، به غریب ترین اتهامات  متهم شوی و حالا چند روزی از آزادی ات  نگذشته است و هر آن به بهانه ای ممکن باشد پسش بگیرند و بازت گردانند به همان روزهای جانکاه، ... و تو دوباره در تجمع بعدی حاضر شوی!؟

بخاطر دفاع از حقوق معلمانی که خیل میلیونی شان حتی حاضر به نام بردن از تو در دفتر مدرسه پیش همکاران دیگر نشوند، نکند برایشان مشکل حراستی پیش بیاید؟
بخاطر مملکتی که سیلاب تباهی و فساد و دزدی و سیاهی از هر طرف دارد با خودش همه چیز را می برد و ویرانتر می سازد؟

نه! اگر من جای محمد حبیبی بودم در آن تجمع شرکت نمیکردم.
ولی او رفت و ایستاد و همان حرفهای قبلیش را زد. 
او از بیداد و ظلم وارده بر آموزش که آینده و حال این خاک است، شکایت کرد.
او به نیروهای امنیتی یادآوری کرد که وظیفه شان گرفتن دزدهاست نه معلمان معترض.
#او_محمد_حبیبی_است! "بینوا بندگکی سربراه" نیست. او در برابر این بی عدالتی سکوت نکرد. او بسان این همه آدم بی تفاوت عافیت طلب نیست. او به بیرون کشیدن گلیم خود از این گل آلوده آب، اکتفا نمی کند. او محمد حبیبی است و "راه بهشت مینوی او بزرو طوع و خاکساری" نبود.

او رفت و ایستاد تا من و معلمان و همه ایرانیان یادمان بیفتد که تمام زندگی همین اطاعت ها نیست و گاهی باید از ذره ذره فروکاستن زندگی فهمید که دارند همه اش را سیاه میکنند. حال فرقی ندارد اگر این تباهی و نابودی یکباره باشد. یادمان بیفتد که این زندان بزرگ با زندانهای دیگر تفاوت چندانی ندارد. اگر حبیبی که دردها را می بیند ساکت باشد، هیچکس دیگر هم سکوتش را نخواهد شکست.

محمد حبیبی به من یادآوری کرد که باید حق را گفت به هر هزینه ای!
و من اینبار سکوت نخواهم نکرد.
من این را از محمد حبیبی آموختم.

#برای_محمدحبیبی 

کسانی مانند محمد حبیبی باید معلم باشند!

کسانی مانند محمد حبیبی باید معلم باشند!
✍️مهدی فرجی -معلم

۲۰ سالی میشود که #محمد_حبیبی را می شناسم. محمد از آن دست انسانهایی است که می شود بهشان تکیه کرد. از آنهایی که می شود برایشان سخن گفت، از آنهایی که درد را درک می کنند، که هم‌رنگ همه‌ی انسانهای خوب جهانند، همرنگ همان حس خوبی هستند که لبخند می‌آفریند....
جز همانهایی است که اگر نباشند یک پای زندگی لنگ میزند..
محمد جز آن دست انسانهایی است که به چهره‌ی  انسان رنگ انسانیت و شرف میزنند. شریف است و آزاده... 
نجیبی است به تمام معنا...
محمد و همانندان او آینه تمام نمایی هستند صیقلی، که حق هر انسانی است که روبرویش گذاشته شوند تا سرشاری روان و جانش را در او ببیند و صاف و بی‌غش و آرام شود و ببالد و برآید و برکشد... زندگی کند و بار دهد.... 
و زندگی را معنا کند...
کسانی مانند محمد حبیبی‌ باید آموزگار باشند...

چقدر خوب که #محمد_حبیبی معلم است... 

درد بزرگ امروز ایران کمبود انسانها و بخصوص معلمانی مانند محمد حبیبی است. برخوردی که با وی شد در شان هیچ انسانی نیست چه برسد به معلم. چگونه جامعه‌ای هستیم که معلم آن برای احقاق حق همکاران و دانش‌آموزان جلوی نگاه مردم ضرب و شتم میشود.؟ تاریخ درباره ما چه خواهد گفت؟ در کجای جهان با یک آموزگار به آن صورت برخورد میشود؟ جای وجود بزرگ و سرشار محمد حبیبی کلاس درس است، نه زندان!

Tuesday, June 5, 2018

محمدحبیبی یک اندیشه است

محمدحبیبی یک اندیشه است 

✍️ نسرین بهمن پور - معلم 

او یک معلم است.
زندگی و امید در نگاهش جاریست. هنوز امیدوار به نجات کودکان کار و در کلماتش عدالت و برابری جاری است. 
او لبخندش را از شادی یک کودک کار می گیرد. اندیشه اش معنا دادن به زندگیِ طفلی است که هنوز نمی داند «بازی کودکانه» چیست و باید پا به عرصه ی بی رحم بزرگسالی بگذارد!
 #محمد_حبیبی خود یک #اندیشه است.

او عاشق تخته سیاهش بود. چرا که می تواند معنای عدالت را با آن به نمایش بگذارد و طفلانِ گریز پای را گریزان از ظلم نماید.
سلاحش قلمش است.  چه بسا این قلم از نظر تنگ نظران صدها برابر دردناک تر و بُرنده تر از هر اسلحه ای است!
شاید گناهش هم بندانِ قلم به دستش هستند که قبلا پیشتاز٬ دوست و هم صنفی اش بودند.
کلاس های درس، از معلمانی با اندیشه نو خالیست؛ که آموزش را از ورطه ی گرداب و تسلسل فکری نجات دهند.
حبیبی مظهر شجاعتِ معلمی است. که نام #تجمع_بیست_اردیبهشت را در تاریخ ثبت کرد: ثبتی از مبارزات معلمانی پیشرو و عاشق وطن!

حبیبی و دیگر معلمانِ پیشرو حتما آینده ی آموزش- پرورش را خواهند ساخت و امید و شادی واقعی را بر لبان کودکان به ارمغان خواهند آورد. 

قلم سدی بساخته در راه نابخردان!

قلم سدی بساخته در راه نابخردان!

✍️سید حسین رئیس زاده/ عضو کانون صنفی معلمان تهران

بتاریخ بود بیست روز از ماه دوم سال گذشته، جماعتی فرهیخته در کسوت تعلیم و تربیت به اعتراضی شایسته گونه به بارگاه ‌مسئولی بی خرد، گرد امده بودندی. به ناگاه #اوباش به جماعت یورش زدی و تنی چند از انان، دست و پای به زنجیر ببستندی و ببردی بدانجا که گویند عرب نی زدی. 
یکی را نام بودی، محمد که چون #حبیبی بود از حبیبان الهی ، شد خار چشم، به ضرب و شتم پهلوی او بشکندی و کتف از جا بکندی و پای بشلاندی و بفرمودی که با #فرهیختگان به رافت چنین نمودندی.
وی به #حبسگاهی ببردند که انجا بجز کشندگان و غارتگران نبودی و بدانسان اتش حسد و کینه خود از او بخواباندی. 
بپرسیدند این حسد از چه روی حاصل امده؟
ندا امد که محمد است حبیبی از حبیبان که همواره بقلم بشکند دندانها و مانع شود از غارت طفلان و سدی بساخته در مسیر راه نابخردان.
در مجلسی، روایت بگفتند و خبر دادند که محمدیان فراوانند، چه باید ؟ طرحی به فوریت بباید که ساخت سقفی و قل و زنجیر نمودندی تا اینان بی سرپناه نمانندی.

#برای_محمدحبیبی 

Sunday, June 3, 2018

برای دوست صادق و معلم آزاده سرزمینم محمد حبیبی

برای دوست صادق و معلم آزاده سرزمینم محمد حبیبی

✍️مهدی عودی زارع / معلم

سال 92 در یکی از هنرستان های مناطق محروم خدمت می کردم؛ در فصل امتحانات به علت ندادن بودجه قرار شد نفری ده هزارتومان برای تکثیر سوالات از دانش آموزان دریافت شود. روز اول امتحانات مادر یکی از دانش آموزان با دختر کوچکش در حالیکه در اوج زمستان دمپائی پلاستیکی به پا داشت به هنرستان آمد و با التماس از مدیر می خواست که چون توان پرداخت ندارد مانع حضور فرزندش در امتحان نشود. آن سال این صحنه به صورتهای گوناگون تکرار شد و هر بار با دیدن این صحنه ها معلمان بغضشان میگرفت. اکنون با تداوم سیاستهای پولی سازی مدارس آن هنرستان برای ثبت نام هزینه دویست هزار تومانی از دانش آموزان می گیرد؛ و من به این می اندیشم که سرنوشت دانش آموزانی چون فرزند آن زن چه شده است و آینده فرزندان بی بضاعت سرزمینم بدون آموزش چگونه رقم خواهد خورد. 

 اما می دانم و میبینم و به عنوان یک معلم بر خودم می بالم که معلمان آزاده و باشرف سرزمینم چون #محمد_حبیبی فریاد #عدالت_آموزشی و #آموزش_رایگان سر می دهند و نمی خواهند در این سرزمین کودکی به دلیل فقر از آموزش وآینده باز بماند. اما می بینم و می دانم که در مقابل، حاکمان مدعی حمایت از مستضعفین میگویند این جرم است و معلمان و حبیبی ها مجرم اند. من وتمامی معلمان سرزمینم از این اتهام زنیها دوباره بغض کرده ایم و شاید این بار بغضمان نه در تنهایی بلکه در جامعه بترکد و دامن مستضعف کشان را بگیرد.

#برای_محمدحبیبی

Friday, June 1, 2018

محمد حبیبی آرمان گرا و اصیل است

محمد حبیبی آرمان گرا و اصیل است

✍️محمود مژده ای / معلم

#محمد_حبیبی چه  در هنگام اولین بازداشتش و چه در مدتی که بازجویی پس داده و نیز زمانی که برای بار دوم به تجمع پنج شنبه رفت رفتار #آرمانگرایانه و #اصیلی از خودش نشان داد که بسیار ارزشمند و قابل تحلیل در شرایط بی برگی امروز درخت مبارزه است. 
در اولین بازداشت او به آسانی خود را تسلیم نمی کند؛ با مقاومت و هزینه دادن نشان می دهد که عوامل و عناصر بازداشت کننده حتی حاضر نیستند کوچک ترین کرنش انسانی و حقوقی را در مورد فرد بازداشت شونده از خود نشان دهند و این مبتنی بر این پیش فرض قلدر مآبانه در ذهنیت آنهاست که گویی خود را آزاد در انجام هرگونه رفتار ددمنشانه و فرد فعال صنفی یا سیاسی را برده مجیب اوامر خود می دانند. در ایام بازجویی محمد شرافت مبارزه را حفظ کرده و از نام بردن احدی از یاران و هم پیمانان ابا کرده است. او با اتکا به اصل  عدم اعتماد به بازجو ها در مواردی که مربوط به اونیست، پرسش های بازجویی را به خود آنها ارجاع داده و خود را نردبان پاسخ آنها نساخته است. اینکه مثلا در بازجویی پرسش از سازوکار و مناسبات فردی و کنش گری های هر فردی را خود عناصر اطلاعات و سپاه می توانند با زحمت و تلاش بدست آورند و دلیلی ندارد که محمد حبیبی راه را به آنها هموار کند ولو اینکه سن فرد x  یا شهر زندگی و شغل فرد y باشد. این بسیار ارزشمند است. اما سومین قدم آرمانگرایانه که اصالت مبارزه را در محمد حبیبی نشان می دهد گذراندن شب پر تشویشی است در اینکه برای تجمع اخیر پنج شنبه برود یا نرود. او خوب می داند زیر تیغ حکم دادگاه است و البته رفتن او ممکن است هزینه ایی سنگین برای او داشته باشد. اما او مبارز بودن را خصیصه برتر خود انتخاب کرده و هر جایی که بوی اعتراض، انتقاد و مبارزه را بدهد برای او فضای نفس کشیدن است. بنابراین او می رود و در عین حال که به عنوان یک شهروند عادی و یک معلم معمولی حق کنش گری صنفی دارد می رود اما ...

و حالا این پرسش های من، محمود مژدهی، دوست 15 ساله محمد و همکار هنرستانی اش در ذهنم جولان می دهند:
ا. چرا محمد کتک می خورد ؟ و چرا اینهمه کتک می خورد؟
2. چرا محمد در زندان بزرگ است و با اینکه اتهام او امنیتی است او را به زندان امنیتی نمی برند. چرا؟

#برای_محمدحبیی