محمد حبیبی، رفیق خوبی است.
نویسنده : حمید جعفری
از اون دسته آدم هایی است که هنوز سنسورهای آدمیت در وجودش فعال است؛
سنسور رفاقت، سنسور آزادی خواهی، سنسور عدالت طلبی، سنسور انسان دوستی و ...
همیشه سنسورهای اعتراضی اش در مقابل زورگویی و دیکتاتوری مزدوران خود کم بین، بسان آتشفشانی خروشان فوران می کند.
همیشه چون فنری فشرده شده، آماده ی پریدن و حمله ور شدن به زورگویان حکومتی در هر جا و هر مسندی است.
صفت بارز محمد "غرور و شجاعت" است، صفتی نادر و فراموش شده که اگر رد نسب اش را بگیری؛ شاید برسد به عصر شوالیه ها و گلادیاتورها.
محمد در عین حال پاک است و صاف، آنچنان که بسان کودکی از مهربانی ها شاد می شود و با صدای بلند از ته دل می خندد.
اگر در الفبای زندگی روزانه اش جستجو کنی، چیزی جز؛
تلاش خستگی ناپذیر برای شرافت معلمان، دیدار با خانواده ی زندانیان سیاسی و معلمان زندانی، دم خور بودن و سر و کله زدن با کودکان کار نمی بینی - یک زندگی تمام قد شرافتمندانه -.
او مبارز است؛
به ماندلا و گاندی،به چگوارا و کاسترو، به مصدق و حنیف و هدا صابر، و به هر مبارز پاک دیگری عشق می ورزد.
محمد رفیقی شفیق، و شجاع، و شرافتمند است.
و چه خوب که چنین رفیقی دارم.
No comments:
Post a Comment