Thursday, May 31, 2018

بغض وقتی لبریز شد ، قلم می خواهد فقط !!

بغض وقتی لبریز شد ، قلم می خواهد فقط !!

✍️خدیجه پاک ضمیر / معلم

🔻می گویند بغض وقتی لبریز شد ، قلم می خواهد فقط !! و حالا من قلم در دست گرفته ام تا ذره ای از بغض لبریز شده خود را در کلمات جاری سازم .
جناب وزیر ، قبلا، از آن بعداز ظهر حزن انگیز و بغض آور برایتان سخن گفتم ! همان بعدازظهر دوازدهم اسفند را می گویم ! همان بعدازظهری که خسته و درمانده از تدریس در کلاسهای شلوغ چهل نفره ، به شوق دمی آساییدن و دیدن چهره متبسم همسرم ، راهی خانه شدم ....
اما تنها دقایقی بعد با دیدن سر و صورت آسیب دیده او با  چشمانی به شدت ورم کرده و دستانی قفل شده در دستبند  و  احاطه شده  در میان حلقه چند مرد و خانه ای بهم ریخته ، دیگر نه تنها از آن شوق اثری به جای  نماند که در چشم بهم زدنی جایش را بهت و حیرت و اندکی بعد خشم و بغضی وصف ناشدنی فرا گرفت .....
آن روز از آن بهت و حیرت برایتان سخن گفتم ! از این پرسش همچنان بدون جواب خود ، برایتان گفتم !چرا دستگیرش کردند؟مگر جرمش چیست؟
از فعالیتهای کاملا صنفی و صادقانه اش برایتان گفتم ! از این برایتان سخن گفتم که او در تمام مدت فعالیتش ، حتی ذره ای از خط و مشی صنفی خود عدول نکرده است و همواره دغدغه اش همچون دیگر فعالین صادق صنفی ، تلاش در جهت بهبود وضعیت معیشتی همکاران خود ، دفاع از آموزش کیفی ، دفاع از آموزش رایگان و...بوده است . و این را تنها من نمی گویم . دهها معلم و فعال صنفی که از نزدیک او را می شناسند هم همین را می گویند !
اما جناب وزیر ، می دانم که خوب به یاد می آورید که بغض نهفته در صدایم ، آن روز علت دیگری هم داشت ! خشونت روا شده بر او در هنگام بازداشت ، آنهم در مقابل دیدگان دانش آموزانش ! ظلم روا شده در حق من و او که هردو عضوی از خانواده بزرگ آموزش و پرورش  هستیم و بدون شک حقی مضاعف بر گردن این مجموعه داریم .....
🔻می گویند بغض وقتی لبریز شد ، قلم می خواهد فقط ! جناب وزیر ، امروز من قلم در دست گرفته ام که اینبار نه از آن بعدازظهر بغض آور ، که از ظهر حزن انگیز بیستم اردیبهشت ، با شما سخن بگویم ! از خشونت و ظلمی بس بزرگتر از دفعه پیش که در این روز در حق من و همسرم روا شد ... اما اینبار با بغضی سنگین تر از قبل !
جناب وزیر اینبار دیگر نه اسپری فلفلی در کار بود و نه کلتی ! بلکه اینبار وحشیانه تر از دفعه پیش ، تنش را در مقابل دیدگان همه بر روی آسفالت کشیدند و با ضربات مشت و لگد بی امان ، او را مورد ضرب و شتم قرار دادند و کشان کشان سوار بر اتومبیل کردند . اینبار دیگر  من تنها شاهد ماجرا نبودم ! دهها معلم شاهد و روایتگر این ظلم و خشونت روا شده بر او بودند ! اینبار همسر من ، اگرچه قربانی اصلی ، اما تنها قربانی این خشونت نبود !دهها معلم دیگر هم در آن روز کتک خوردند و مورد ضرب و شتم واقع شدند ! تنها گناهشان هم شرکت در تجمعی کاملا صنفی و مسالمت آمیز بود ! این را تنها من نمی گویم ! دهها معلم و دهها دوربین از جمله دوربین های خود نیروهای امنیتی و انتظامی هم این را می گوید و نشان می دهد ! تجمعی کاملا آرام و صنفی !
تجمعی که بر اساس اصل ۲۷ قانون اساسی میهنمان و همچنین بر اساس ماده ۴۴ و ۴۶ منشور حقوق شهروندی که شما و همکارانتان در هیات دولت تدوین کرده اید ، کاملا قانونی و از حقوق مسلم و به رسمیت شناخته شده ماست ! همان قانون اساسی و منشور شهروندی که تعلیم و آموزشش به فرزندان و کودکان این مرز و بوم را بر عهده من و همسرم و دیگر معلمان این مرز و بوم گذاشته اید ! 
اصل ۲۷ قانون اساسی:
تشکیل اجتماعات و راهپیماییها بدون سلاح به شرط آنکه مخل مبانی اسلام نباشد ، آزاد است .
ماده ۴۴ منشور حقوق شهروندی : 
حق شهروندان است که در قالب اتحادیه ها ، انجمن ها و نظام های صنفی در سیاستگذاری ، تصمیم گیری ها و اجرای قانون مشارکت موثر داشته باشند .
ماده ۴۶ حقوق شهروندی : 
حق شهروندان است که آزادانه و با رعایت قانون نسبت به تشکیل اجتماعات و راهپیمایی ها و شرکت در آنها اقدام کنند و از بی طرفی دستگاههای مسئول و حفاظت از امنیت اجتماعات برخوردار شوند . 
جناب وزیر ، می دانم که این قانون ها و ماده ها و منشور را بهتر از من،از بر هستید ، چرا که خودتان و همکارانتان آنها را تدوین کرده اید . من اینها را تنها برای این می نویسم که اگر فرزندی از فرزندان این سرزمین با شنیدن و خواندن سرگذشت غم انگیز و تاسف بار معلمانش ، پرسش و لحظه ای تردید درباره آنها و عملکردشان در ذهن پاک و کودکانه اش ، شکل گرفت ، آگاه باشد که معلمانش هرگز خواسته و عملی غیر قانونی و خارج از چارچوب قوانین میهنمان نداشته و ندارند !

جناب وزیر ، اینبار با بغضی سنگین تر از دفعه پیش با شما سخن می گویم ! چرا که قانون و ماده ها را هم که کناری بگذارم ، به یاد سخنان مسئول حراست کل وزارت خانه شما که می افتم ، ناخودآگاه و بی اختیار بغض و حیرتم دوچندان می شود ! آنجا که می گوید " معلمان دلسوز و نجیب هستند و اگر اعتراضی دارند ، نجیبانه است و باید نجیبانه برخورد کنیم."
آری با خواندن این جملات ، بغضم دو چندان می شود که آیا به زیر انداختن یک معلم بر کف آسفالت و حمله ور شدن به او با مشت و لگد و دریدن لباسهای او ، مصداق همان رفتار نجیبانه است ؟؟
آیا آوردن یک معلم با آثار ضرب و جرح ،  لباسهای پاره شده و پاهای برهنه در راهروهای دادسرا در مقابل دیدگان دیگر افراد حاضر در آنجا ، حاصل همین رفتار نجیبانه است ؟؟
🔻جناب وزیر شما به من بگویید ، من به عنوان معلمی که خود آسیب دیده و متضرر از خشونت به ناحق روا شده در حق خود و همسرم هستم ، چگونه می توانم با دانش آموزانم از  خشونت،  علل آن، پرهیز از آن و راههای مقابله با آن سخن بگویم ؟؟
چگونه می توانم با آنها از راههای پرهیز از خشونت سخن بگویم در حالیکه شاهد ضرب و شتم همسرم و دهها همکار بیگناه دیگر در مقابل چشمانم بوده ام ؟؟
چگونه می توانم با آنها از راههای مقابله با خشونت سخن بگویم در حالیکه معلمشان ، همسر دربندم ، از کوچکترین حقوق انسانی خود محروم شده است و هم اکنون در زندانی بسر می برد که حتی از دسترسی به امکانات اولیه و ابتدایی بهداشتی و پزشکی محروم مانده است ؟؟
🔻جناب وزیر ، می گویند بغض وقتی لبریز می شود ، قلم می خواهد فقط ! و اکنون من هم با بغضی ترکیده ، قلمم تنها سلاحم را در دست گرفته ام و اینبار دیگر نه شما و جناب رئیس جمهور، بلکه من و دیگر معلمان و دانش آموزان به عنوان پرسشگر و اینبار نه در شروع سال تحصیلی که در پایان این سال حزن انگیز و بغض آور  تحصیلی و  نه در قالب پرسش مهر بلکه در قالب پرسش خرداد ۹۷ ، همان پرسش مهر دوسال پیش را که شما و جناب رئیس جمهور از ما پرسیده بودید ، از شما به عنوان سکاندار این مجموعه می پرسیم : 
"خشونت از کجا نشات گرفته است ؟ چگونه عده ای خشونت را می آموزند ؟ در برابر خشونت چگونه باید ایستادگی کرد ؟"

No comments:

Post a Comment